سخنى از آن حضرت ( ع ) یاران على ( ع ) مىگفتند ، که چرا در نبرد صفین درنگ مىکند و به آنان اجازت جنگ نمىدهد . و او در پاسخ چنین گفت :
اما اینکه مىگویید که این درنگ به این سبب است که مرگ را ناخوش مىدارم ،
به خدا سوگند ، باکى ندارم که من به سراغ مرگ روم یا مرگ به سراغ من آید . اما اینکه مىگویید که در پیکار با مردم شام دچار تردید شدهام ، به خدا سوگند ، هیچگاه جنگ را حتى یک روز به تأخیر نینداختم مگر به آن امید که گروهى از مخالفان به من پیوندند و به وسیله من هدایت شوند . و با چشمان کم سوى خود پرتوى از راه مرا بنگرند و به راه آیند . چنین حالى را دوستتر دارم از کشتن ایشان در عین ضلالت ،
هرچند ، خود گناه خود به گردن گیرند .
فَتَدَاكُّوا عَلَيَّ تَدَاكَّ اَلْإِبِلِ اَلْهِيمِ يَوْمَ وِرْدِهَا وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِيهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِيهَا حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِيَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَيَّ وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا اَلْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِي اَلنَّوْمَ فَمَا وَجَدْتُنِي يَسَعُنِي إِلاَّ قِتَالُهُمْ أَوِ اَلْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص فَكَانَتْ مُعَالَجَةُ اَلْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مُعَالَجَةِ اَلْعِقَابِ وَ مَوْتَاتُ اَلدُّنْيَا أَهْوَنَ عَلَيَّ مِنْ مَوْتَاتِ اَلْآخِرَةِ
نظرات شما عزیزان: